Tongue-tied

ˈtʌntaɪd ˈtʌntaɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
زبان بند آمده، زبان گرفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective
خموش، ساکت، الکن
adjective
بی‌زبان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tongue-tied

  1. adjective unable to speak
    Synonyms:
    silent speechless mute voiceless dumbfounded dumbstruck shocked aghast amazed astounded dazed uncommunicative inarticulate at a loss for words mum choked up shy bashful stammering garbled

ارجاع به لغت tongue-tied

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tongue-tied» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tongue-tied

لغات نزدیک tongue-tied

پیشنهاد بهبود معانی