با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inarticulate

ˌɪnɑːrˈtɪkjələt ˌɪnɑːˈtɪkjələt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
وابسته به بی‌مفصلان، بی‌بند، بی‌مفصل، ناشمرده، درست ادا نشده، غیر‌ملفوظ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- an inarticulate cry
- فریادی نامشخص
- inarticulate communication
- ارتباط غیرلفظی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inarticulate

  1. adjective unable to speak well
    Synonyms: blurred, dumb, faltering, halting, hesitant, hesitating, inaudible, incoherent, incomprehensible, indistinct, maundering, muffled, mumbled, mumbling, mute, obscure, reticent, silent, speechless, stammering, tongue-tied, unclear, unintelligible, unspoken, unuttered, unvocal, unvoiced, vague, voiceless, wordless
    Antonyms: articulate, communicative

ارجاع به لغت inarticulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inarticulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inarticulate

لغات نزدیک inarticulate

پیشنهاد بهبود معانی