امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inarticulate

ˌɪnɑːrˈtɪkjələt ˌɪnɑːˈtɪkjələt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
وابسته به بی‌مفصلان، بی‌بند، بی‌مفصل، ناشمرده، درست ادا نشده، غیر‌ملفوظ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an inarticulate cry
- فریادی نامشخص
- inarticulate communication
- ارتباط غیرلفظی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inarticulate

  1. adjective unable to speak well
    Synonyms:
    blurred dumb faltering halting hesitant hesitating inaudible incoherent incomprehensible indistinct maundering muffled mumbled mumbling mute obscure reticent silent speechless stammering tongue-tied unclear unintelligible unspoken unuttered unvocal unvoiced vague voiceless wordless
    Antonyms:
    articulate communicative

ارجاع به لغت inarticulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inarticulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inarticulate

لغات نزدیک inarticulate

پیشنهاد بهبود معانی