آخرین به‌روزرسانی:

Halting

ˈhɑːlt̬ɪŋ ˈhɔːltɪŋ

گذشته‌ی ساده:

halted

شکل سوم:

halted

سوم‌شخص مفرد:

halts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مکث‌دار، سکته‌دار، غیر‌مداوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a halting gait

گام‌برداری لنگان‌لنگان

a halting speech

سخن پر از تته‌پته

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد halting

  1. adjective hesitant
    Synonyms:
    uncertain doubtful indecisive tentative faltering wavering vacillating irresolute clumsy awkward inept stumbling stammering stuttering slow imperfect labored maladroit lumbering limping unhandy wooden gauche vacillatory bumbling
    Antonyms:
    unhesitating smooth flowing

سوال‌های رایج halting

گذشته‌ی ساده halting چی میشه؟

گذشته‌ی ساده halting در زبان انگلیسی halted است.

شکل سوم halting چی میشه؟

شکل سوم halting در زبان انگلیسی halted است.

سوم‌شخص مفرد halting چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد halting در زبان انگلیسی halts است.

ارجاع به لغت halting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «halting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/halting

لغات نزدیک halting

پیشنهاد بهبود معانی