آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Halter

ˈhɒːltər ˈhɔːltə

معنی halter | جمله با halter

noun verb - transitive

افسار، تسمه، افسار کردن، پالهنگ، مهار، (وزنه‌برداری) هالتر، طناب چوبه‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

He tied the ass to the tree with its halter.

او خر را با افسارش به درخت بست.

He was dangling with a halter around his neck.

او از طنابی به دور گردنش آویزان بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I haltered the horse securely to the tree.

اسب را محکم به درخت بستم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد halter

  1. noun noose
    Synonyms:
    hangman's noose hemp gallows hangman's rope hangman's halter hempen necktie scaffold
  1. noun garment
    Synonyms:
    top tank-top halter-top bikini top
  1. verb prevent the progress or free movement of
    Synonyms:

ارجاع به لغت halter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «halter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/halter

لغات نزدیک halter

پیشنهاد بهبود معانی