شکل جمع:
noosesکمند، خفت، دام، بند، تله، در کمند انداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They put the noose around his neck.
حلقهی دار را به دور گردنش انداختند.
the matrimonial noose
دام ازدواج
to noose a snake
مار را به دام انداختن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «noose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/noose