فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ensnare

ɪnˈsner ɪnˈsneə

گذشته‌ی ساده:

ensnared

شکل سوم:

ensnared

سوم‌شخص مفرد:

ensnares

وجه وصفی حال:

ensnaring

توضیحات:

همچنین می‌توان از insnare به‌ جای ensnare استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

( ensnarl ، entrap ، snare =) به‌دام انداختن، بغرنج کردن، گوریده شدن، خشمگین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

birds ensnared in a net

پرندگان گرفتار در تور

He was ensnared by love.

او در دام عشق افتاد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ensnare

  1. verb trap
    Synonyms:
    catch trick deceive lure entrap entangle snare capture mislead hook net cheat tangle embroil inveigle entice snag bag decoy suck in rope in enmesh come on bat eyes at snarl
    Antonyms:
    free release liberate let go

ارجاع به لغت ensnare

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ensnare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ensnare

لغات نزدیک ensnare

پیشنهاد بهبود معانی