گذشتهی ساده:
ensnaredشکل سوم:
ensnaredسومشخص مفرد:
ensnaresوجه وصفی حال:
ensnaringهمچنین میتوان از insnare به جای ensnare استفاده کرد.
( ensnarl ، entrap ، snare =) بهدام انداختن، بغرنج کردن، گوریده شدن، خشمگین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
birds ensnared in a net
پرندگان گرفتار در تور
He was ensnared by love.
او در دام عشق افتاد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ensnare» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ensnare