فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Snare

sner sneə

گذشته‌ی ساده:

snared

شکل سوم:

snared

سوم‌شخص مفرد:

snares

وجه وصفی حال:

snaring

شکل جمع:

snares

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

دام، تله، بند، کمند، به دام انداختن، با تله گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

a rabbit snare

دام خرگوش

Big cities are full of snares that can ruin a young person's life.

شهرهای بزرگ پر از دام‌هایی هستند که می‌توانند زندگی یک فرد جوان را تباه کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

pigeons snared in a trap

کبوترانی که در تله گرفتار شده‌اند

Samson was snared by Delilah's charms.

سامسون (شمشون) در دام زیبایی دلیله گرفتار شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد snare

  1. noun trap
    Synonyms:
    lure bait trick catch decoy enticement temptation deception net allurement entrapment pitfall come-on inveiglement seducement booby trap noose wire quicksand
    Antonyms:
    freedom liberation
  1. verb catch, trap
    Synonyms:
    trap arrest seize get hands on bag round up net lure tempt land entrap entangle involve pull in decoy enmesh wire
    Antonyms:
    free let go liberate loosen

ارجاع به لغت snare

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «snare» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snare

لغات نزدیک snare

پیشنهاد بهبود معانی