گذشتهی ساده:
snaredشکل سوم:
snaredسومشخص مفرد:
snaresوجه وصفی حال:
snaringشکل جمع:
snaresدام، تله، بند، کمند، به دام انداختن، با تله گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a rabbit snare
دام خرگوش
Big cities are full of snares that can ruin a young person's life.
شهرهای بزرگ پر از دامهایی هستند که میتوانند زندگی یک فرد جوان را تباه کنند.
pigeons snared in a trap
کبوترانی که در تله گرفتار شدهاند
Samson was snared by Delilah's charms.
سامسون (شمشون) در دام زیبایی دلیله گرفتار شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snare» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snare