فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pitfall

ˈpɪtfɑːl ˈpɪtfɔːl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    دام، تله، گودال سرپوشیده
    • - the pitfalls of ignorance
    • - خطرات جهل و نادانی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pitfall

  1. noun hazard, trap
    Synonyms: booby trap, catch, danger, deadfall, difficulty, downfall, drawback, entanglement, hook, mesh, mousetrap, peril, pit, quicksand, risk, setup, snag, snare, swindle, toil, web
    Antonyms: advantage, blessing, good luck

ارجاع به لغت pitfall

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pitfall» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pitfall

لغات نزدیک pitfall

پیشنهاد بهبود معانی