با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Swindle

ˈswɪndl ˈswɪndl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    swindled
  • شکل سوم:

    swindled
  • سوم‌شخص مفرد:

    swindles
  • وجه وصفی حال:

    swindling
  • شکل جمع:

    swindles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
گوش‌بری کردن، گول زدن، مغبون کردن، فریب، کلاهبرداری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the stockbroker who has swindled his customers
- دلال سهام که سرمشتریان خود کلاه گذاشته است
- a real estate swindle
- گوش‌بری در معاملات املاک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swindle

  1. noun cheating, stealing
    Synonyms: blackmail, cheat, con, crooked deal, deceit, deception, dirty pool, double cross, double-dealing, extortion, fake, fast one, fast shuffle, frame-up, fraud, hoax, hustle, imposition, imposture, knavery, racket, rip-off, scam, sell, shady deal, shakedown, sham, sharp practice, shell game, sting, trick, trickery
    Antonyms: benevolence, donation, gift
  2. verb cheat, steal
    Synonyms: bamboozle, beat, bilk, clip, con, cozen, deceive, defraud, diddle, do, dupe, extort, fleece, flimflam, fool, frame, fudge, gouge, gull, hoodwink, overcharge, pluck, pull a fast one, put one over on, rip off, rook, run a game on, sandbag, scam, sell a bill of goods, set up, shaft, stiff, sting, sucker, take for a ride, take to the cleaners, trick, trim, victimize
    Antonyms: donate, give

ارجاع به لغت swindle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swindle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swindle

لغات نزدیک swindle

پیشنهاد بهبود معانی