امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Shakedown

ˈʃeɪkdaʊn ˈʃeɪkdaʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
بستر ناراحت، بستر کاهی، تختخواب سردستی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun adjective
(عامیانه) به‌زور ستانی، تلکه، سرکیسه کردن، اخاذی
noun adjective
(آمریکا - عامیانه) جستجوی بدن شخص یا محل، تفتیش
noun adjective
آزمایشی، امتحانی (به‌ویژه ابزار یا وسایط جدید)
- a shakedown cruise
- سفر آزمایشی با کشتی نو
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shakedown

  1. noun Extortion
    Synonyms:
    exhortation blackmail badger-game the squeeze
  1. noun Investigation
    Synonyms:
    inquiry frisk probe purge search

ارجاع به لغت shakedown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shakedown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shakedown

لغات نزدیک shakedown

پیشنهاد بهبود معانی