فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shakedown

ˈʃeɪkdaʊn ˈʃeɪkdaʊn

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective

بستر ناراحت، بستر کاهی، تختخواب سردستی

noun adjective

(عامیانه) به‌زور ستانی، تلکه، سرکیسه کردن، اخاذی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun adjective

(آمریکا - عامیانه) جستجوی بدن شخص یا محل، تفتیش

noun adjective

آزمایشی، امتحانی (به‌ویژه ابزار یا وسایط جدید)

a shakedown cruise

سفر آزمایشی با کشتی نو

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shakedown

  1. noun extortion
    Synonyms:
    blackmail the squeeze exhortation badger-game
  1. noun investigation
    Synonyms:
    search inquiry probe frisk purge

ارجاع به لغت shakedown

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shakedown» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shakedown

لغات نزدیک shakedown

پیشنهاد بهبود معانی