فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hoodwink

ˈhʊdˌwɪŋk ˈhʊdˌwɪŋk

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

چشم‌بندی کردن، فریب دادن، اغفال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He was hoodwinked by the car's appearance and now he is regretful.

او گول ظاهر اتومبیل را خورد و حالا پشیمان است.

She was hoodwinked into buying that old bicycle.

با چشم‌بندی دوچرخه‌ی قراضه را به او انداختند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hoodwink

  1. verb deceive
    Synonyms:
    cheat trick fool mislead defraud scam con dupe swindle fleece burn hoax bamboozle victimise gyp double-cross kid bilk screw take advantage of pull the wool over one’s eyes take for a ride bluff pull a fast one beat out of buffalo hornswoggle take to the cleaners fake suck in

ارجاع به لغت hoodwink

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hoodwink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hoodwink

لغات نزدیک hoodwink

پیشنهاد بهبود معانی