امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Defraud

dɪˈfrɑːd dɪˈfrɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    defrauded
  • شکل سوم:

    defrauded
  • سوم‌شخص مفرد:

    defrauds
  • وجه وصفی حال:

    defrauding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
فریب، گول زدن، کلاهبرداری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She was defrauded of her money by her son- in-law.
- دامادش پول او را با کلک از چنگش درآورد.
- He tried to defraud me too.
- او کوشید گوش مرا هم ببرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد defraud

  1. verb cheat, bilk
    Synonyms:
    bamboozle beguile burn chouse circumvent clip con cozen deceive delude do do number on do out of dupe embezzle fleece flimflam foil hoax jive milk outwit pilfer pull fast one rip off rob shaft shuck stick sucker into swindle take take in take to the cleaner’s trick victimize
    Antonyms:
    contribute help repay support

ارجاع به لغت defraud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defraud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defraud

لغات نزدیک defraud

پیشنهاد بهبود معانی