امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Defraud

dɪˈfrɑːd dɪˈfrɔːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    defrauded
  • شکل سوم:

    defrauded
  • سوم‌شخص مفرد:

    defrauds
  • وجه وصفی حال:

    defrauding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
فریب، گول زدن، کلاهبرداری کردن، گرفتن پول و حقوق دیگران از راه کلاهبرداری link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- She was defrauded of her money by her son- in-law.
- دامادش پول او را با کلک از چنگش درآورد.
- He tried to defraud me too.
- او کوشید گوش مرا هم ببرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد defraud

  1. verb cheat, bilk
    Synonyms:
    cheat deceive trick rip off swindle con dupe fleece take in rob bilk burn clip do take outwit victimize cozen delude milk foil pilfer shaft circumvent hoax beguile flimflam shuck stick chouse jive sucker into do number on do out of pull fast one take to the cleaner’s bamboozle embezzle
    Antonyms:
    help support contribute repay

ارجاع به لغت defraud

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defraud» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defraud

لغات نزدیک defraud

پیشنهاد بهبود معانی