با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Embezzle

ɪmˈbezl ɪmˈbezl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    embezzled
  • شکل سوم:

    embezzled
  • سوم شخص مفرد:

    embezzles
  • وجه وصفی حال:

    embezzling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive
    اختلاس کردن، بالا کشیدن، به جیب زدن (پول)
    • - The accountant embezzled the bank's money.
    • - حسابدار پول‌های بانک را به جیب زد.
    • - He was caught trying to embezzle funds from the company's accounts.
    • - او در حال تلاش برای اختلاس از حساب‌های شرکت دستگیر شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد embezzle

  1. verb steal money, often from employer
    Synonyms: abstract, appropriate, defalcate, filch, forge, loot, misapply, misappropriate, misuse, peculate, pilfer, purloin, put hand in cookie jar, put hand in till, skim, thieve
    Antonyms: compensate, give, pay, reimburse, return

ارجاع به لغت embezzle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embezzle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/embezzle

لغات نزدیک embezzle

پیشنهاد بهبود معانی