با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Reimburse

ˌriːɪmˈbɜrːs ˌriːəmˈbɜːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    reimbursed
  • شکل سوم:

    reimbursed
  • سوم شخص مفرد:

    reimburses
  • وجه وصفی حال:

    reimbursing

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    بازپرداخت کردن، بازپرداختن، جبران کردن، هزینه کسی یا چیزی را پرداختن، خرج چیزی را دادن
    • - They took the shoes back and reimbursed me.
    • - کفش‌ها را پس گرفتند و پولم را پس دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد reimburse

  1. verb pay back something owed
    Synonyms: balance, compensate, indemnify, make reparations, make up for, offset, pay, recompense, recover, refund, remunerate, repay, requite, restore, return, square, square up
    Antonyms: take

ارجاع به لغت reimburse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «reimburse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/reimburse

لغات نزدیک reimburse

پیشنهاد بهبود معانی