فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Remunerate

rɪˈmjuːnəreɪt rɪˈmjuːnəreɪt

گذشته‌ی ساده:

remunerated

شکل سوم:

remunerated

سوم‌شخص مفرد:

remunerates

وجه وصفی حال:

remunerating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

یاداش دادن به، ترقی کردن، تاوان دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

They have not yet remunerated me for the work I have done.

هنوز مزد کاری را که کرده‌ام، نداده‌اند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد remunerate

  1. verb compensate, reward
    Synonyms:
    pay repay reimburse reward indemnify requite award grant recompense ante up pay off dish out shell out accord guerdon redress pay up do business spring for vouchsafe post
    Antonyms:
    withhold take seize charge

ارجاع به لغت remunerate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «remunerate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/remunerate

لغات نزدیک remunerate

پیشنهاد بهبود معانی