فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Indemnify

ɪnˈdemnɪfaɪ ɪnˈdemnɪfaɪ

گذشته‌ی ساده:

indemnified

شکل سوم:

indemnified

سوم‌شخص مفرد:

indemnifies

وجه وصفی حال:

indemnifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

تاوان دادن، لطمه زدن به، اذیت کردن، صدمه زدن به، غرامت دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

to indemnify someone against damage or loss

کسی را در مقابل صدمه یا خسارت تضمین کردن

They were indemnified for the damages.

در مقابل صدمات به آن‌ها غرامت داده شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد indemnify

  1. verb repay
    Synonyms:
    pay return compensate reimburse remit
  1. verb answer for
    Synonyms:
    guarantee assure insure register

ارجاع به لغت indemnify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «indemnify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/indemnify

لغات نزدیک indemnify

پیشنهاد بهبود معانی