آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Register

    ˈredʒəstər ˈredʒɪstə

    گذشته‌ی ساده:

    registered

    شکل سوم:

    registered

    سوم‌شخص مفرد:

    registers

    وجه وصفی حال:

    registering

    شکل جمع:

    registers

    معنی register | جمله با register

    verb - transitive verb - intransitive B1

    ثبت کردن، نگاشتن، در دفتر وارد کردن، منطبق کردن، نام‌نویسی کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    They registered his son's birth.

    تولد پسرش را ثبت کردند.

    I have already registered for this class.

    من قبلاً برای این کلاس نام‌نویسی کرده‌ام.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to register a car

    اتومبیل را به ثبت رساندن

    Fourth year students can register first.

    دانشجویان سال چهارم می‌توانند اول نام‌نویسی کنند.

    She is not registered in our hotel.

    در هتل ما نام‌نویسی نکرده است.

    a registered voter

    رأی‌دهنده‌ی نام‌نویسی‌شده

    noun countable

    دفتر ثبت، ثبت آمار، لیست، فهرست

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    a register of births

    دفتر ثبت موالید

    an employment register

    فهرست مشاغل

    verb - transitive

    نشان دادن، نمایش دادن

    His bearing registered intense fear.

    از ظاهرش ترس شدیدی می‌بارید.

    to register surprise

    تعجب از خود نشان دادن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A thermometer registers temperature.

    حرارت‌سنج گرما را نشان می‌دهد.

    verb - transitive

    درک کردن، دریافتن

    His name didn't register with me.

    نام او برایم مفهومی نداشت.

    verb - transitive

    ابراز کردن، اظهار کردن

    verb - transitive

    دست یافتن، رسیدن، نائل شدن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد register

    1. noun list, record
      Synonyms:
      record file log registry schedule book entry catalog catalogue roster roll diary ledger memorandum chronicle roll call scroll archives annals
    1. verb enter in list, record
      Synonyms:
      record list enroll join file note sign up catalogue enlist subscribe inscribe sign on check in chronicle take down set down schedule weigh in sign up for
      Antonyms:
      erase eradicate
    1. verb indicate, reveal
      Synonyms:
      show express reveal display exhibit manifest disclose betray point out point to mark reflect say be shown bespeak read record
    1. verb make an impression
      Synonyms:
      impress have an effect on sink in dawn on get through to tell come home to

    لغات هم‌خانواده register

    • noun
      register, registration, registry
    • verb - transitive
      register

    سوال‌های رایج register

    گذشته‌ی ساده register چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده register در زبان انگلیسی registered است.

    شکل سوم register چی میشه؟

    شکل سوم register در زبان انگلیسی registered است.

    شکل جمع register چی میشه؟

    شکل جمع register در زبان انگلیسی registers است.

    وجه وصفی حال register چی میشه؟

    وجه وصفی حال register در زبان انگلیسی registering است.

    سوم‌شخص مفرد register چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد register در زبان انگلیسی registers است.

    ارجاع به لغت register

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «register» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/register

    لغات نزدیک register

    • - regionally
    • - régisseur
    • - register
    • - register capacity
    • - register length
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.