فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Check In

tʃek ɪn tʃek ɪn

معنی‌ها و نمونه‌جمله

phrasal verb verb - intransitive A2

هتل (هتل، فرودگاه، کنفرانس) نام‌نویسی کردن، وارد شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی هتل

مشاهده

Finally he checked in at the office!

بالأخره سر و کله‌اش در اداره پیدا شد!

verb - intransitive

(عامیانه) حضور یافتن، آفتابی شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد check in

  1. verb register
    Synonyms:
    arrive report sign in appear

ارجاع به لغت check in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «check in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/check-in

لغات نزدیک check in

پیشنهاد بهبود معانی