با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Subscribe

səbˈskraɪb səbˈskraɪb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    subscribed
  • شکل سوم:

    subscribed
  • سوم‌شخص مفرد:

    subscribes
  • وجه وصفی حال:

    subscribing

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - intransitive
کمک مالی کردن، کمک کردن، تعهد مالی کردن، تقبل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
verb - intransitive
(برای مجله، وب‌سایت و غیره) مشترک شدن، آبونه شدن، مشترک بودن، آبونه بودن
verb - transitive
کمک مالی کردن به، کمک کردن به
verb - transitive
(رسمی) امضا کردن، امضا گذاشتن پای
- subscribe to something
- (رسمی) تأیید کردن، صحّه گذاشتن بر، موافق بودن با
verb - transitive
(مالی)(سهام) پذیره‌نویسی کردن برای، تقاضای خرید چیزی کردن
verb - transitive
تقاضای شرکت کردن در
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subscribe

  1. verb pay for use; contribute
    Synonyms: advocate, ante up, buy, chip in, come through, consent, donate, do one’s part, endorse, enroll, give, grant, ink, make a deal, offer, pitch in, pledge, promise, put up, register, second, set, sign, signature, sign up, support
  2. verb agree
    Synonyms: accede, acquiesce, advocate, approve, assent, autograph, back, bless, boost, consent, cosign, countenance, ditto, endorse, favor, get behind, give stamp of approval give the go-ahead, go along with, hold with, ink, obey, okay, put John Hancock on, rubber-stamp, sanction, sign, signature, support, take, undersign, underwrite, yes
    Antonyms: disagree

ارجاع به لغت subscribe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subscribe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subscribe

لغات نزدیک subscribe

پیشنهاد بهبود معانی