امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Subscribe

səbˈskraɪb səbˈskraɪb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    subscribed
  • شکل سوم:

    subscribed
  • سوم‌شخص مفرد:

    subscribes
  • وجه وصفی حال:

    subscribing

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - intransitive
کمک مالی کردن، کمک کردن، تعهد مالی کردن، تقبل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
verb - intransitive
(برای مجله، وب‌سایت و غیره) مشترک شدن، آبونه شدن، مشترک بودن، آبونه بودن
verb - transitive
کمک مالی کردن به، کمک کردن به
verb - transitive
(رسمی) امضا کردن، امضا گذاشتن پای
- subscribe to something
- (رسمی) تأیید کردن، صحّه گذاشتن بر، موافق بودن با
verb - transitive
(مالی)(سهام) پذیره‌نویسی کردن برای، تقاضای خرید چیزی کردن
verb - transitive
تقاضای شرکت کردن در
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subscribe

  1. verb pay for use; contribute
    Synonyms:
    advocate ante up buy chip in come through consent donate do one’s part endorse enroll give grant ink make a deal offer pitch in pledge promise put up register second set sign signature sign up support
  1. verb agree
    Synonyms:
    accede acquiesce advocate approve assent autograph back bless boost consent cosign countenance ditto endorse favor get behind give stamp of approval give the go-ahead go along with hold with ink obey okay put John Hancock on rubber-stamp sanction sign signature support take undersign underwrite yes
    Antonyms:
    disagree

ارجاع به لغت subscribe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subscribe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subscribe

لغات نزدیک subscribe

پیشنهاد بهبود معانی