فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Assent

əˈsent əˈsent

گذشته‌ی ساده:

assented

شکل سوم:

assented

سوم‌شخص مفرد:

assents

وجه وصفی حال:

assenting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

موافقت، پذیرش، توافق

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

The prime minister acted with the full assent of the president.

نخست‌وزیر با توافق کامل رئیس‌جمهور عمل می‌کرد.

The act received royal assent on the fifth of October.

لایحه در تاریخ پنج اکتبر به صحه‌ی ملوکانه رسید.

noun

(تجارت و کسب و کار) توافق رسمی با ایده، برنامه و یا درخواست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun

(قانون) سندی که از نظر قانونی کسی را به عنوان مالک جدید دارایی شخص متوفی در می آورد

verb - intransitive

موافقت کردن، رضایت دادن، پذیرفتن، موافق بودن، هم عقیده بودن

They all assented to the proposition.

همه‌ی آن‌ها با پیشنهاد موافقت کردند.

to give one's assent

رضایت دادن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد assent

  1. noun agreement
    Synonyms:
    consent approval permission acceptance agreement compliance accession affirmation authorization acknowledgment admission concurrence accord nod sanction
    Antonyms:
    disagreement rejection dissent
  1. verb agree
    Synonyms:
    agree accept approve allow consent go along with comply concur accede adopt embrace subscribe okay permit grant conform recognize sanction defer cave in give in acquiesce espouse buy cut a deal ditto shake on give five pass on say uncle
    Antonyms:
    disagree reject disapprove disallow dissent

ارجاع به لغت assent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «assent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assent

لغات نزدیک assent

پیشنهاد بهبود معانی