با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Accession

əkˈseʃn əkˈseʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    نزدیکی، ورود، دخول، پیشرفت، افزایش، جلوس، نمائات (حیوان و درخت)
  • noun
    نیل (به جاه و مقام به‌خصوص سلطنت)
    • - the accession of Nader
    • - به سلطنت رسیدن نادر
  • noun
    پزشکی شیوع، بروز
  • noun
    حقوق تابع وصول، الحاق حقوق، شرکت در مالکیت
  • noun
    حقوق تملک نما، شیئی اضافه یا الحاق‌شده
  • verb - transitive
    به ‌ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
    • - The library carefully accessions all books.
    • - کتابخانه با دقت همه‌ی کتاب‌های جدید را فهرست می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد accession

  1. noun something that augments, adds to
    Synonyms: accretion, addition, augmentation, enlargement, extension, increase, increment, raise, rise
  2. noun coming to power
    Synonyms: assumption, attainment, inauguration, induction, investment, succession, taking on, taking over
    Antonyms: decline, fall
  3. noun agreement
    Synonyms: accedence, acceptance, acquiescence, assent, concurrence, consent
    Antonyms: disagreement, dispute, repudiation

ارجاع به لغت accession

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accession» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/accession

لغات نزدیک accession

پیشنهاد بهبود معانی