شکل جمع:
investmentsسرمایهگذاری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
His investment in the company is considerable.
سرمایهگذاری او در شرکت زیاد است.
She lost her investment.
او سرمایهگذاری خود را از دست داد.
صرف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My investment of time in writing this book.
صرف وقت من در نگارش این کتاب.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «investment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/investment