با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Smart Money

    ˈsmɑːrt ˌmʌni ˈsmɑːt ˌmʌni
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable
    اقتصاد پول هوشمند (پول سرمایه‌گذاری‌شده توسط افراد بانفوذ یا باتجربه)
    لغات تخصصی اقتصاد در انگلیسی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    - Investors are putting their smart money into renewable energy projects.
    - سرمایه‌گذاران پول هوشمند خود را در پروژه‌های انرژی‌های تجدیدپذیر سرمایه‌گذاری می‌کنند.
    - Wealthy individuals often use their smart money to fund innovative projects.
    - افراد ثروتمند اغلب از پول هوشمند خود برای تأمین مالی پروژه‌های نوآورانه استفاده می‌کنند.
    noun
    اقتصاد افراد آگاه (از نظر سرمایه‌گذاری) (the smart money)
    - The smart money knows exactly when to buy and sell stocks.
    - افراد آگاه دقیقاً می‌دانند چه زمانی سهام بخرند و چه زمانی بفروشند.
    - The smart money is always one step ahead in the world of technology investments.
    - افراد آگاه همیشه در دنیای سرمایه‌گذاری‌های فناوری یک گام جلوتر هستند.
    noun
    حقوق غرامت تنبیهی (غرامتی که بیشتر از غرامت مقرر به منظور تأدیب خوانده به شاکی تعلق می‌گیرد)
    لغات تخصصی حقوق در انگلیسی
    - In high-stakes lawsuits, smart money is not always enough to deter wrongful behavior.
    - در دعاوی حقوقی با ریسک بالا، غرامت تنبیهی همیشه برای جلوگیری از رفتار نادرست کافی نیست.
    - The smart money was on the defendant.
    - پرداخت غرامت تنبیهی برعهده‌ی خوانده بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    ارجاع به لغت smart money

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «smart money» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/smart-money

    لغات نزدیک smart money

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    خاد خارج ازوصف خانه جنبا خانه شطرنج خاورسوی خاکروبه گردآوری کردن خاکسترگر خاکشیر مرتع ختام ختم گزاردن خدمت دوسره خراب نکردنی خرابی تدریجی خراشاندن با آلت زبر خراشاندن پوست خراشنده کردن خراشگذاری خراشیدگی بر پوست درخت خرامشگاه خرخنده کردن خرده زارع خز سمور آبی خزانگر خزدست خزه مردابی خسباندن خسپاندن تخم خسپانگر خشک افتادن خشک انداختن خصوصی کردن خط ترازنما درنمودار خط دو راهی خطاگونه خطگذار