فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Financing

ˈfaɪnænsɪŋ ˈfaɪnænsɪŋ ˈfaɪnænsɪŋ

گذشته‌ی ساده:

financed

شکل سوم:

financed

سوم‌شخص مفرد:

finances

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

اقتصاد تأمین مالی، فاینانس، تأمین بودجه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی اقتصاد

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

BP will provide 65 percent of the financing for the project.

شرکت بریتیش پترولیوم ۶۵ درصد از فاینانس این پروژه را تأمین خواهد کرد.

He said he hadn’t carefully considered the project’s financing.

او گفت که تأمین مالی پروژه را به‌دقت نسنجیده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد financing

  1. noun money for operating expenses
    Synonyms:
    payment expenditure costs outlay funding loan matching funds

لغات هم‌خانواده financing

ارجاع به لغت financing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «financing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/financing

لغات نزدیک financing

پیشنهاد بهبود معانی