Funding

ˈfʌndɪŋ ˈfʌndɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    funded
  • شکل سوم:

    funded
  • سوم‌شخص مفرد:

    funds

معنی

noun uncountable C1
سرمایه‌گذاری، تأمین وجوه لازم، تأمین بودجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد funding

  1. noun Money or property used to produce more wealth
    Synonyms: financing, backing, financial support, capital, capitalization, support, grubstake, stake, subsidization, financial backing
  2. verb Provide money for
    Synonyms: subsidizing, bankrolling, supporting, trusting, endowing, supplying, backing, storing, stocking, staking, reserving, pooling, capitalizing, depositing
    Antonyms: taking

لغات هم‌خانواده funding

ارجاع به لغت funding

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «funding» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/funding

لغات نزدیک funding

پیشنهاد بهبود معانی