فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fundraising

ˈfʌndˌreɪzɪŋ ˈfʌndˌreɪzɪŋ

گذشته‌ی ساده:

fundraised

شکل سوم:

fundraised

سوم‌شخص مفرد:

fundraises

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: fund-raising

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1

جمع‌آوری کمک‌های مالی، جمع‌آوری پول، گردآوری اعانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

fundraising to help the cancer patients pay for the cost of their treatment

جمع‌آوری اعانه برای کمک به پرداخت هزینه‌ی درمان بیماران مبتلا به سرطان

fund-raising for charity

جمع‌آوری کمک مالی برای خیریه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fundraising

  1. noun put together money
    Synonyms:
    collect money gather money

ارجاع به لغت fundraising

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fundraising» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fundraising

لغات نزدیک fundraising

پیشنهاد بهبود معانی