Funded

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    funds
  • وجه وصفی حال:

    funding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
(از نظر مالی) تأمین‌شده، تأمین مالی‌شده، فاندگرفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- well-funded research
- پژوهشی که فاندگرفته‌است
- a funded job
- شغلی که تأمین مالی‌شده‌است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد funded

  1. verb Provide money for
    Synonyms: subsidized, bankrolled, supported, trusted, endowed, supplied, backed, stored, stocked, staked, reserved, pooled, capitalized, deposited
    Antonyms: took, taken
  2. adjective Furnished with funds
    Antonyms: unfunded

لغات هم‌خانواده funded

ارجاع به لغت funded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «funded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/funded

لغات نزدیک funded

پیشنهاد بهبود معانی