Refund

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    refunded
  • شکل سوم:

    refunded
  • سوم‌شخص مفرد:

    refunds
  • وجه وصفی حال:

    refunding
  • شکل جمع:

    refunds

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
بازپرداخت، استرداد (وجه)، بازپرداختنی (مبلغ)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a refund of fifty dollars
- بازپرداختنی به مبلغ پنجاه دلار
- The customer requested a refund of their purchase.
- مشتری درخواست بازپرداخت وجه خرید خود را داشت.
verb - transitive C2
بازپرداخت کردن، پس دادن، مسترد کردن (وجه)
- The store agreed to refund the purchase price.
- فروشگاه با بازپرداخت قیمت خرید موافقت کرد.
- to refund the price of defective article
- قیمت یک کالای معیوب را پس دادن
verb - transitive B1
دوباره پرداختن، دوباره تأمین کردن (بودجه و غیره)
- The government decided to refund the education budget.
- دولت تصمیم گرفت بودجه‌ی آموزش‌وپرورش را دوباره پرداخت کند.
- The company refunded the marketing budget.
- این شرکت بودجه‌ی بازاریابی را دوباره تأمین کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد refund

  1. noun returned money
    Synonyms: acquittance, allowance, compensation, consolation, discharge, discount, give-back, give-up, kickback, money back, payment, rebate, reimbursement, remuneration, repayment, restitution, retribution, return, satisfaction, settlement
  2. verb return money; rebate
    Synonyms: adjust, balance, compensate, give back, honor a claim, indemnify, make amends, make good, make repayment, make up for, pay back, recompense, recoup, redeem, redress, reimburse, relinquish, remit, remunerate, repay, restore, reward, settle

لغات هم‌خانواده refund

ارجاع به لغت refund

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «refund» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/refund

لغات نزدیک refund

پیشنهاد بهبود معانی