گذشتهی ساده:
refundedشکل سوم:
refundedسومشخص مفرد:
refundsوجه وصفی حال:
refundingشکل جمع:
refundsبازپرداخت، استرداد (وجه)، بازپرداختنی (مبلغ)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
a refund of fifty dollars
بازپرداختنی به مبلغ پنجاه دلار
The customer requested a refund of their purchase.
مشتری درخواست بازپرداخت وجه خرید خود را داشت.
بازپرداخت کردن، پس دادن، مسترد کردن (وجه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The store agreed to refund the purchase price.
فروشگاه با بازپرداخت قیمت خرید موافقت کرد.
to refund the price of defective article
قیمت یک کالای معیوب را پس دادن
دوباره پرداختن، دوباره تأمین کردن (بودجه و غیره)
The government decided to refund the education budget.
دولت تصمیم گرفت بودجهی آموزشوپرورش را دوباره پرداخت کند.
The company refunded the marketing budget.
این شرکت بودجهی بازاریابی را دوباره تأمین کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «refund» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/refund