فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Recoup

rɪˈkuːp rɪˈkuːp

گذشته‌ی ساده:

recouped

شکل سوم:

recouped

سوم‌شخص مفرد:

recoups

وجه وصفی حال:

recouping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دوباره بدست آوردن، جبران کردن، تلافی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

to recoup a loss

ضرری را جبران کردن

an attempt to recoup his wealth

کوششی برای باز یافتن ثروت خود

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to recoup one's health

سلامتی خود را دوباره به دست آوردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد recoup

  1. verb recover, make up for
    Synonyms:
    repay compensate refund reimburse regain retrieve redeem satisfy requite get back make good win back repossess make up for get well remunerate make well make redress for get out from under
    Antonyms:
    lose worsen downslide

ارجاع به لغت recoup

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recoup» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recoup

لغات نزدیک recoup

پیشنهاد بهبود معانی