گذشتهی ساده:
retrievedشکل سوم:
retrievedسومشخص مفرد:
retrievesوجه وصفی حال:
retrievingپس گرفتن، دوباره به دست آوردن، باز یافتن، برگرداندن، بازآوردن
She retrieved her lost suitcase from the airport storehouse.
چمدان گمشدهی خود را از انبار فرودگاه پس گرفت.
I retrieved his address from the files.
نشانی (پیشین) او را از روی پروندهها به دست آوردم.
She retrieved her position of leadership.
مقام رهبری خود را دوباره به دست آورد.
The shot duck got lost, but the hunting dog retrieved it (for the hunter).
مرغابی تیرخورده گم شد؛ ولی سگ شکاری آن را (برای شکارچی) بازآورد.
In the beginning he lost money, but he finally retrieved his initial capital.
در آغاز ضرر کرد؛ ولی در پایان سرمایهی اولیهی خود را دوباره بهدست آورد.
ورزش (به توپ حریف) پاسخ دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She lunged to retrieve the ball before it hit the ground.
او سعی کرد توپ را قبلاز اینکه به زمین بخورد، پاسخ دهد.
The athlete's agility allowed him to retrieve the volley and win the point.
چابکی این ورزشکار به او این فرصت را داد که توپها را پاسخ دهد و امتیاز کسب کند.
کامپیوتر بازیابی کردن (اطلاعات)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
to retrieve data from a disk
بازیابی کردن اطلاعات از دیسک
The software is designed to retrieve data quickly.
این نرمافزار برای بازیابی کردن سریع دادهها طراحی شده است.
احیا کردن، زنده کردن، جبران کردن
They can only retrieve the situation by increasing production.
آنها فقط با اضافه کردن تولید میتوانند وضعیت را احیا کنند.
Their defeat was retrieved.
شکست آنها جبران شد.
Ferdowsi wrote to retrieve Iran's heroic past.
فردوسی برای احیای گذشتهی حماسی ایران نگارش میکرد.
The third edition has retrieved many of the faults of the second.
چاپ سوم بسیاری از کاستیهای چاپ دوم را جبران کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «retrieve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/retrieve