آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ خرداد ۱۴۰۳

    Retrieve

    rɪˈtriːv rɪˈtriːv

    گذشته‌ی ساده:

    retrieved

    شکل سوم:

    retrieved

    سوم‌شخص مفرد:

    retrieves

    وجه وصفی حال:

    retrieving

    معنی retrieve | جمله با retrieve

    verb - intransitive verb - transitive C2

    پس گرفتن، دوباره به دست آوردن، باز یافتن، برگرداندن، بازآوردن

    She retrieved her lost suitcase from the airport storehouse.

    چمدان گم‌شده‌ی خود را از انبار فرودگاه پس گرفت.

    I retrieved his address from the files.

    نشانی (پیشین) او را از روی پرونده‌ها به دست آوردم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She retrieved her position of leadership.

    مقام رهبری خود را دوباره به دست آورد.

    The shot duck got lost, but the hunting dog retrieved it (for the hunter).

    مرغابی تیرخورده گم شد؛ ولی سگ شکاری آن را (برای شکارچی) بازآورد.

    In the beginning he lost money, but he finally retrieved his initial capital.

    در آغاز ضرر کرد؛ ولی در پایان سرمایه‌ی اولیه‌ی خود را دوباره به‌دست آورد.

    verb - transitive

    ورزش (به توپ حریف) پاسخ دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    She lunged to retrieve the ball before it hit the ground.

    او سعی کرد توپ را قبل‌از اینکه به زمین بخورد، پاسخ دهد.

    The athlete's agility allowed him to retrieve the volley and win the point.

    چابکی این ورزش‌کار به او این فرصت را داد که توپ‌ها را پاسخ دهد و امتیاز کسب کند.

    verb - transitive

    کامپیوتر بازیابی کردن (اطلاعات)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    to retrieve data from a disk

    بازیابی کردن اطلاعات از دیسک

    The software is designed to retrieve data quickly.

    این نرم‌افزار برای بازیابی کردن سریع داده‌ها طراحی شده است.

    verb - transitive

    احیا کردن، زنده کردن، جبران کردن

    They can only retrieve the situation by increasing production.

    آن‌ها فقط با اضافه کردن تولید می‌توانند وضعیت را احیا کنند.

    Their defeat was retrieved.

    شکست آن‌ها جبران شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Ferdowsi wrote to retrieve Iran's heroic past.

    فردوسی برای احیای گذشته‌ی حماسی ایران نگارش می‌کرد.

    The third edition has retrieved many of the faults of the second.

    چاپ سوم بسیاری از کاستی‌های چاپ دوم را جبران کرده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد retrieve

    1. verb get back
      Synonyms:
      recover restore regain win back bring back reclaim recapture rescue redeem repossess repair recall salvage save recoup fetch reacquire recruit
      Antonyms:
      give offer relinquish

    سوال‌های رایج retrieve

    گذشته‌ی ساده retrieve چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده retrieve در زبان انگلیسی retrieved است.

    شکل سوم retrieve چی میشه؟

    شکل سوم retrieve در زبان انگلیسی retrieved است.

    وجه وصفی حال retrieve چی میشه؟

    وجه وصفی حال retrieve در زبان انگلیسی retrieving است.

    سوم‌شخص مفرد retrieve چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد retrieve در زبان انگلیسی retrieves است.

    ارجاع به لغت retrieve

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «retrieve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/retrieve

    لغات نزدیک retrieve

    • - retrieval
    • - retrieval code
    • - retrieve
    • - retriever
    • - retro
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.