فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Retrieve

rɪˈtriːv rɪˈtriːv

گذشته‌ی ساده:

retrieved

شکل سوم:

retrieved

سوم‌شخص مفرد:

retrieves

وجه وصفی حال:

retrieving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive C2

پس گرفتن، دوباره به دست آوردن، باز یافتن، برگرداندن، بازآوردن

She retrieved her lost suitcase from the airport storehouse.

چمدان گم‌شده‌ی خود را از انبار فرودگاه پس گرفت.

I retrieved his address from the files.

نشانی (پیشین) او را از روی پرونده‌ها به دست آوردم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She retrieved her position of leadership.

مقام رهبری خود را دوباره به دست آورد.

The shot duck got lost, but the hunting dog retrieved it (for the hunter).

مرغابی تیرخورده گم شد؛ ولی سگ شکاری آن را (برای شکارچی) بازآورد.

In the beginning he lost money, but he finally retrieved his initial capital.

در آغاز ضرر کرد؛ ولی در پایان سرمایه‌ی اولیه‌ی خود را دوباره به‌دست آورد.

verb - transitive

ورزش (به توپ حریف) پاسخ دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She lunged to retrieve the ball before it hit the ground.

او سعی کرد توپ را قبل‌از اینکه به زمین بخورد، پاسخ دهد.

The athlete's agility allowed him to retrieve the volley and win the point.

چابکی این ورزش‌کار به او این فرصت را داد که توپ‌ها را پاسخ دهد و امتیاز کسب کند.

verb - transitive

کامپیوتر بازیابی کردن (اطلاعات)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

to retrieve data from a disk

بازیابی کردن اطلاعات از دیسک

The software is designed to retrieve data quickly.

این نرم‌افزار برای بازیابی کردن سریع داده‌ها طراحی شده است.

verb - transitive

احیا کردن، زنده کردن، جبران کردن

They can only retrieve the situation by increasing production.

آن‌ها فقط با اضافه کردن تولید می‌توانند وضعیت را احیا کنند.

Their defeat was retrieved.

شکست آن‌ها جبران شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Ferdowsi wrote to retrieve Iran's heroic past.

فردوسی برای احیای گذشته‌ی حماسی ایران نگارش می‌کرد.

The third edition has retrieved many of the faults of the second.

چاپ سوم بسیاری از کاستی‌های چاپ دوم را جبران کرده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد retrieve

  1. verb get back
    Synonyms:
    recover restore regain win back bring back reclaim recapture rescue redeem repossess repair recall salvage save recoup fetch reacquire recruit
    Antonyms:
    give offer relinquish

ارجاع به لغت retrieve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retrieve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/retrieve

لغات نزدیک retrieve

پیشنهاد بهبود معانی