گذشتهی ساده:
rescuedشکل سوم:
rescuedسومشخص مفرد:
rescuesوجه وصفی حال:
rescuingشکل جمع:
rescuesنجات دادن، رهایی دادن، رهانیدن
When I was young, I rescued a drowning child.
جوان که بودم یک پسر در حال غرق شدن را نجات دادم.
She rescued two children from a burning house.
او دو کودک را از خانهای که دچار حریق شده بود، نجات داد.
... rescued from the mouth (fangs) and claws of a wolf
... رهانید از دهان و چنگ گرگی
نجات، خلاصی، رهایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the rescue of the hostages by our commandos
نجات گروگانها توسط تکاوران ما
I could hear cries for rescue.
صدای فریاد برای رهایی را میشنیدم.
go (or come) to somebody's (or something's) rescue
به نجات کسی (یا چیزی) شتافتن، به کمک کسی (یا چیزی) رفتن (یا آمدن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rescue» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rescue