فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Conserve

kənˈsɜrːv kənˈsɜrːv kənˈsɜːv kənˈsɜːv kənˈsɜːv

گذشته‌ی ساده:

conserved

شکل سوم:

conserved

سوم‌شخص مفرد:

conserves

وجه وصفی حال:

conserving

شکل جمع:

conserves

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb C1

نگهداری، نگهداری کردن، از صدمه محفوظ داشتن، کنسرو تهیه کردن، کنسرو، خوراک نگهداری‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

They are merely trying to conserve their class privileges.

آن‌ها فقط می‌کوشند امتیازات طبقاتی خود را حفظ کنند.

in order to conserve energy

به منظور پستایی کردن (صرفه‌جویی) انرژی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conserve

  1. verb save, protect
    Synonyms:
    save keep maintain preserve protect support sustain take care of store up stash hoard safeguard use sparingly cut back cut down on go easy on skimp scrimp nurse steward squirrel sock away squirrel away
    Antonyms:
    spend use waste destroy neglect squander

ارجاع به لغت conserve

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conserve» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conserve

لغات نزدیک conserve

پیشنهاد بهبود معانی