آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Scrimp

skrɪmp skrɪmp

معنی scrimp | جمله با scrimp

verb - transitive adjective adverb

قلیل، اندک، ناچیز، نحیف، تقلیل دادن، امساک کردن، خست کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Mehdy scrimped his family.

مهدی از خانواده‌اش مضایقه می‌کرد.

She had to scrimp all year to buy a car.

تمام سال صرفه‌جویی کرد تا ماشین بخرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد scrimp

  1. verb economize
    Synonyms:
    save cut back conserve be economical be frugal be sparing tighten one’s belt be prudent cut corners make ends meet skimp be cheap pinch pennies stretch a dollar run a tight ship

ارجاع به لغت scrimp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scrimp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrimp

لغات نزدیک scrimp

پیشنهاد بهبود معانی