قلیل، اندک، ناچیز، نحیف، تقلیل دادن، امساک کردن، خست کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Mehdy scrimped his family.
مهدی از خانوادهاش مضایقه میکرد.
She had to scrimp all year to buy a car.
تمام سال صرفهجویی کرد تا ماشین بخرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scrimp» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrimp