گذشتهی ساده:
sustainedشکل سوم:
sustainedسومشخص مفرد:
sustainsوجه وصفی حال:
sustainingشکل جمع:
sustainsادامه دادن، حفظ کردن، تداوم بخشیدن، پایدار نگه داشتن
We must sustain our economic prosperity.
ما باید رونق اقتصادی خود را حفظ کنیم.
The company has managed to sustain its profits despite the recession.
شرکت با وجود رکود اقتصادی موفق شده است به سودآوری خود ادامه دهد.
It has sustained its reputation for a long time.
مدتهاست که شهرت خود را حفظ کرده است.
to sustain one's optimism
خوشبینی خود را حفظ کردن
پشتیبانی کردن، زنده نگه داشتن، حفظ کردن (زندگی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Water is essential to sustain life in the desert.
آب برای حفظ زندگی در بیابان ضروری است.
The organization works to sustain the lives of people affected by natural disasters.
این سازمان برای پشتیبانی از افرادی که تحتتأثیر بلایای طبیعی قرار گرفتهاند، فعالیت میکند.
Bones sustain the body.
استخوانها بدن را نگه میدارند.
متحمل شدن، دستخوش چیزی شدن، تاب آوردن، دچار شدن، تجربه کردن، وارد شدن (آسیب، خسارت)
He sustained a loss of income after the business closed.
او پساز تعطیلی کسبوکارش، ضرر مالی متحمل شد.
The city sustained severe damage from the flood.
شهر از سیلاب آسیب شدیدی دید.
The team sustained their first defeat of the season.
تیم اولین شکست فصل خود را تجربه کرد.
a man who has bravely sustained the burden of responsibility
مردی که با شهامت بار مسئولیت را تحمل کرده است
دلگرم کردن، قوت قلب دادن، حمایت عاطفی کردن
Their faith sustained them throughout the dark years of the war.
ایمان آنها درطول سالهای تیرهی جنگ به آنها قوت قلب میداد.
The hope of seeing her children again sustained her through the difficult treatment.
امید به دیدن دوبارهی فرزندانش درطول درمان سخت، او را دلگرم میکرد.
تصدیق کردن، اثبات کردن، تایید کردن
No facts could sustain his claim that the company was responsible for the incident.
هیچگونه مدرکی نمیتوانست ادعای او مبنی بر مسئولیت شرکت در این حادثه را تصدیق کند.
The facts did not sustain the witness's testimony.
حقایق، شهادت شاهد را تأیید نکردند.
testimonies that sustain our claims
شهادتهایی که ادعاهای ما را اثبات میکند
to sustain a verdict
حکم دادگاه را تأیید کردن
موسیقی ساستین (ادامهدار کردن صدایی در موسیقی یا صدای ادامهدار)
The sustain effect on the violin was breathtaking, holding the note beautifully.
اثر ساستین در ویولن نفسگیر بود که نت را به زیبایی نگه میداشت.
The singer demonstrated excellent breath control to achieve a long sustain on the high note.
خواننده، کنترل تنفس عالیای برای دستیابی به ساستین طولانی در نت بالا از خود نشان داد.
By pressing the sustain pedal, the pianist was able to hold the notes longer.
با فشردن پدال ساستین، پیانیست توانست نتها را برای مدت طولانیتری نگه دارد.
مصدوم شدن، دچار جراحت شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sustain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sustain