آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Sustain

    səˈsteɪn səˈsteɪn

    گذشته‌ی ساده:

    sustained

    شکل سوم:

    sustained

    سوم‌شخص مفرد:

    sustains

    وجه وصفی حال:

    sustaining

    شکل جمع:

    sustains

    معنی sustain | جمله با sustain

    verb - transitive C2

    ادامه دادن، حفظ کردن، تداوم بخشیدن، پایدار نگه داشتن

    We must sustain our economic prosperity.

    ما باید رونق اقتصادی خود را حفظ کنیم.

    The company has managed to sustain its profits despite the recession.

    شرکت با وجود رکود اقتصادی موفق شده است به سودآوری خود ادامه دهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    It has sustained its reputation for a long time.

    مدت‌هاست که شهرت خود را حفظ کرده است.

    to sustain one's optimism

    خوش‌بینی خود را حفظ کردن

    verb - transitive C2

    پشتیبانی کردن، زنده نگه داشتن، حفظ کردن (زندگی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    Water is essential to sustain life in the desert.

    آب برای حفظ زندگی در بیابان ضروری است.

    The organization works to sustain the lives of people affected by natural disasters.

    این سازمان برای پشتیبانی از افرادی که تحت‌تأثیر بلایای طبیعی قرار گرفته‌اند، فعالیت می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Bones sustain the body.

    استخوان‌ها بدن را نگه می‌دارند.

    verb - transitive formal

    متحمل شدن، دستخوش چیزی شدن، تاب آوردن، دچار شدن، تجربه کردن، وارد شدن (آسیب، خسارت)

    He sustained a loss of income after the business closed.

    او پس‌از تعطیلی کسب‌وکارش، ضرر مالی متحمل شد.

    The city sustained severe damage from the flood.

    شهر از سیلاب آسیب شدیدی دید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The team sustained their first defeat of the season.

    تیم اولین شکست فصل خود را تجربه کرد.

    a man who has bravely sustained the burden of responsibility

    مردی که با شهامت بار مسئولیت را تحمل کرده است

    verb - transitive

    دل‌گرم کردن، قوت قلب دادن، حمایت عاطفی کردن

    Their faith sustained them throughout the dark years of the war.

    ایمان آن‌ها درطول سال‌های تیره‌ی جنگ به آن‌ها قوت‌ قلب می‌داد.

    The hope of seeing her children again sustained her through the difficult treatment.

    امید به دیدن دوباره‌ی فرزندانش درطول درمان سخت، او را دل‌گرم می‌کرد.

    verb - transitive

    تصدیق کردن، اثبات کردن، تایید کردن

    No facts could sustain his claim that the company was responsible for the incident.

    هیچ‌گونه مدرکی نمی‌توانست ادعای او مبنی بر مسئولیت شرکت در این حادثه را تصدیق کند.

    The facts did not sustain the witness's testimony.

    حقایق، شهادت شاهد را تأیید نکردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    testimonies that sustain our claims

    شهادت‌هایی که ادعاهای ما را اثبات می‌کند

    to sustain a verdict

    حکم دادگاه را تأیید کردن

    noun countable uncountable

    موسیقی ساستین (ادامه‌دار کردن صدایی در موسیقی یا صدای ادامه‌دار)

    The sustain effect on the violin was breathtaking, holding the note beautifully.

    اثر ساستین در ویولن نفس‌گیر بود که نت را به زیبایی نگه می‌داشت.

    The singer demonstrated excellent breath control to achieve a long sustain on the high note.

    خواننده، کنترل تنفس عالی‌ای برای دستیابی به ساستین طولانی در نت بالا از خود نشان داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    By pressing the sustain pedal, the pianist was able to hold the notes longer.

    با فشردن پدال ساستین، پیانیست توانست نت‌ها را برای مدت طولانی‌تری نگه دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد sustain

    1. verb to nourish
      Synonyms:
      maintain keep up keep nurture provide food for give food to maintain the health of keep in health nourish supply food for nurse preserve
      Antonyms:
      neglect injure starve
    1. verb to keep from yielding or failing during stress or difficulty
      Synonyms:
      bolster buoy prop support uphold
      Antonyms:
      discontinue halt stop
    1. verb keep up, maintain
      Synonyms:
      support help maintain continue preserve carry aid defend uphold approve assist favor endorse confirm validate verify bolster provide for nurse nourish foster save comfort relieve transport convey transfer keep alive feed bear brace prop shore up befriend stick up for lend a hand stand by keep going buoy buttress bankroll go for prolong protract pack lug tote nurture keep from falling ratify
      Antonyms:
      stop halt discontinue
    1. verb endure, experience
      Synonyms:
      experience feel have go see know suffer bear stand tolerate put up with withstand encounter digest stomach brook abide bear with live with take it stand up to bear up under hang in
      Antonyms:
      stop discontinue abstain

    Collocations

    sustain injuries

    مصدوم شدن، دچار جراحت شدن

    لغات هم‌خانواده sustain

    • noun
      sustenance, sustainability
    • adjective
      sustainable
    • verb - transitive
      sustain

    سوال‌های رایج sustain

    گذشته‌ی ساده sustain چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده sustain در زبان انگلیسی sustained است.

    شکل سوم sustain چی میشه؟

    شکل سوم sustain در زبان انگلیسی sustained است.

    شکل جمع sustain چی میشه؟

    شکل جمع sustain در زبان انگلیسی sustains است.

    وجه وصفی حال sustain چی میشه؟

    وجه وصفی حال sustain در زبان انگلیسی sustaining است.

    سوم‌شخص مفرد sustain چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد sustain در زبان انگلیسی sustains است.

    ارجاع به لغت sustain

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «sustain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sustain

    لغات نزدیک sustain

    • - suss
    • - sussex
    • - sustain
    • - sustain injuries
    • - sustainability
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.