قبول کردن، پذیرفتن مسئولیت، زیر بار مسئولیت رفتن
I'll take it on your say-so.
حرفت را قبول میکنم.
I'll get you started, and you take it from there.
در شروع کار کمکت میکنم؛ از آنجا به بعد مسئولیتش با توست.
فرض کردن، گمان کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I take it that you didn't get my message.
گمان میکنم پیامم را دریافت نکردید.
I take it that you're not interested.
گمان میکنم علاقهای به این موضوع نداری.
آبروداری کردن، تحت شرایط سخت کار خود را انجام دادن
(امریکا - عامیانه) سخت شکست خوردن، سختی کشیدن
(عامیانه) 1- خودداری (از خشم یا خشونت یا شتاب و غیره)، مدارا کردن، (یا: مدارا کن!)، سخت نگیر!، ول کن بابا!، حالا که چیزی نشده!2- آرامیدن، دست نگهداشتن، سخت کار نکردن 3- (امریکا - عامیانه) خداحافظ!
فرار کردن، به چاک زدن
همینه که هست (میخوای بخواه، نمیخوای نخواه) (میخوای قبول کن، میخوای رد کن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «take it» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/take-it