تحمل کردن، کنار آمدن با (کسی یا چیزی ناخوشایند بدون اظهار گلایه)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It's not fair that she always has to put up with his excuses.
این عادلانه نیست که او همیشه باید بهانههای او را تحمل کند.
I'm tired of putting up with his excuses.
از کنار آمدن با بهانههای او خسته شدهام.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «put up with» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/put-up-with