آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ آذر ۱۴۰۳

    Stomach

    ˈstʌmək ˈstʌmək

    گذشته‌ی ساده:

    stomached

    شکل سوم:

    stomached

    سوم‌شخص مفرد:

    stomachs

    وجه وصفی حال:

    stomaching

    شکل جمع:

    stomachs

    معنی stomach | جمله با stomach

    noun countable A2

    کالبدشناسی معده

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

    مشاهده

    Eating too quickly can lead to indigestion and discomfort in the stomach.

    سریع غذا خوردن می‌تواند منجر به سوءهاضمه و ناراحتی در معده شود.

    The doctor examined her stomach to determine the cause of her abdominal pain.

    پزشک معده‌ی او را معاینه کرد تا علت درد شکم او را مشخص کند.

    noun countable

    کالبدشناسی شکم

    stomach, شکم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    His stomach is big.

    شکم او گنده است.

    She lay on her stomach and read the paper.

    روی شکم خوابید و روزنامه را خواند.

    verb - transitive

    تحمل کردن، تاب آوردن

    we will not stomach another insult!

    دیگر توهین را تحمل نخواهیم کرد!

    She had to stomach the criticism and continue with her work.

    او مجبور شد انتقادات را تحمل کند و به کار خود ادامه دهد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He can't stomach spicy food.

    نمی‌تواند غذای تند را تاب بیاورد.

    noun countable

    میل، اشتها

    I had no stomach for meeting a criminal.

    میلی به ملاقات با یک تبهکار نداشتم.

    After the walk, we had a good stomach for dinner.

    پس از پیاده‌روی اشتهای ما برای شام خوب بود.

    noun countable

    جانورشناسی حفره‌ی معده‌مانند (حفره‌ای در جانور بی‌مهره که مشابه معده است)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The earthworm's stomach is a simple cavity that aids in the digestion process.

    حفره‌ی معده‌مانند کرم خاکی حفره‌ای ساده است که به فرایند هضم کمک می‌کند.

    the stomach of the jellyfish

    حفره‌ی معده‌مانند چتر دریایی

    noun

    جانورشناسی شکمبه، سیرابی (بخشی که معده‌ی یک حیوان نشخوارکننده (مانند گاو یا گوسفند) را تشکیل می‌دهد)

    noun

    قدیمی روحیه

    The news of her promotion lifted her stomach.

    خبر ترفیعش روحیه‌اش را افزایش داد.

    Despite the setbacks, his stomach remained resilient.

    علی‌رغم ناکامی‌ها، روحیه‌اش مقاوم بود.

    noun

    قدیمی غرور

    His stomach was unbearable.

    غرورش تحمل‌ناپذیر بود.

    The boss's stomach displayed his ego.

    غرور رئیس منیت او را نشان می‌داد.

    noun

    قدیمی خشم

    The old man's stomach boiled.

    خشم پیرمرد فوران کرد.

    The bitterness in her stomach grew stronger.

    تندی خشمش قوی‌تر شد.

    verb - transitive

    قدیمی دلخور شدن، رنجیدن

    It is surprising how some people can easily stomach.

    تعجب‌آور است که چگونه برخی از مردم می‌توانند به‌راحتی دلخور شوند.

    He seemed to stomach.

    به نظر می‌رسید رنجیده است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stomach

    1. noun digestive organ of animate being; exterior
      Synonyms:
      belly tummy gut abdomen potbelly paunch pot abdominal region breadbasket spare tire inside insides solar plexus maw below the belt
    1. noun appetite
      Synonyms:
      desire taste relish inclination tooth mind appetence
    1. verb endure, tolerate
      Synonyms:
      tolerate bear suffer stand take put up with abide brook bear with submit to digest live with swallow resign oneself bite the bullet grin and bear it sweat
      Antonyms:
      reject refuse

    Idioms

    on an empty stomach

    با معده‌ی خالی

    sick to one's stomach

    1- دچار تهوع 2- (امریکا - عامیانه) بیزار، ملول، منزجر

    the eyes are bigger than the stomach

    آرزوهای انسان همیشه بیش از نیاز واقعی اوست

    my stomach churns

    دلم زیر و رو می‌شود، حالم به هم می‌خورد.

    have (or get) butterflies (in one's stomach)

    (عامیانه) بسیار دلواپس و عصبی بودن (مثلاً قبل از امتحان یا نطق)، دلهره داشتن، شور زدن دل

    سوال‌های رایج stomach

    گذشته‌ی ساده stomach چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده stomach در زبان انگلیسی stomached است.

    شکل سوم stomach چی میشه؟

    شکل سوم stomach در زبان انگلیسی stomached است.

    شکل جمع stomach چی میشه؟

    شکل جمع stomach در زبان انگلیسی stomachs است.

    وجه وصفی حال stomach چی میشه؟

    وجه وصفی حال stomach در زبان انگلیسی stomaching است.

    سوم‌شخص مفرد stomach چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد stomach در زبان انگلیسی stomachs است.

    ارجاع به لغت stomach

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stomach» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stomach

    لغات نزدیک stomach

    • - stolport
    • - stoma
    • - stomach
    • - stomach pump
    • - stomach tooth
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.