گذشتهی ساده:
abidedشکل سوم:
abidedسومشخص مفرد:
abidesوجه وصفی حال:
abidingایستادگی کردن، پایدارماندن، ماندن، ساکن شدن، منزل کردن، ایستادن، منتظر شدن، وفا کردن، تاب آوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That memory will abide in my mind forever.
آن خاطره همیشه در ذهنم خواهد ماند.
I could not abide her any more.
دیگر نمیتوانستم او را تحمل کنم.
We shall abide till the battle is won.
تا هنگام پیروزی در نبرد (در اینجا) خواهیم ماند.
Akbar abided by his promise.
اکبر به قول خود وفا کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abide» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abide