با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Receive

rɪˈsiːv rɪˈsiːv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    received
  • شکل سوم:

    received
  • سوم‌شخص مفرد:

    receives
  • وجه وصفی حال:

    receiving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive A2
دریافت کردن، گرفتن، رسیدن، پذیرفتن، وصول کردن، به دست آوردن، حاصل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to receive military training
- آموزش نظامی دیدن
- My T.V. set receives the picture but not the sound.
- دستگاه تلویزیون من تصویر را می‌گیرد؛ ولی صدا را نمی‌گیرد.
- This cistern receives rainwater.
- این آب‌انبار آب باران را جمع می‌کند.
- They accepted her as colleague.
- آنان او را به‌ عنوان همکار قبول کردند.
- She did not receive her as her son's wife.
- او را به‌ عنوان زن پسرش قبول نداشت.
- Workers received their wages.
- کارگران مزد خود را دریافت کردند.
- the information which he received
- اطلاعاتی که او به دست آورد
- She received an excellent education.
- آموزش بسیار خوبی دید.
- All four wheels receive the weight equally.
- هر چهار چرخ به‌ یک اندازه وزن را تحمل می‌کنند.
- He received a mortal blow.
- ضربه مهلکی بر او وارد آمد.
- to receive a punch
- مشت زدن
- to receive acclaim
- مورد تحسین قرار گرفتن
- I received your letter.
- نامه‌ی شما را دریافت کردم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive verb - intransitive
پذیرایی کردن، استقبال کردن، جا دادن
- Her new novel was well received.
- رمان جدید او به‌ خوبی مورد استقبال قرار گرفت.
- She was received into church.
- به عضویت کلیسا پذیرفته شد.
- They did not receive us properly.
- آن‌ها ما را درست تحویل نگرفتند.
- to be received at the court
- در دربار پذیرفته شدن
- They received their guests at the door and led them upstairs.
- آنان جلو در از مهمانان استقبال نمودند و آن‌ها را به طبقه‌ی بالا راهنمایی کردند.
- The ambassadors were received formally.
- از سفرا رسماً استقبال شد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد receive

  1. verb accept delivery of something
    Synonyms: accept, acquire, admit, apprehend, appropriate, arrogate, assume, be given, be informed, be in receipt of, be told, catch, collect, come by, come into, cop, corral, derive, draw, earn, gain, gather, get, get from, get hands on, get hold of, grab, hear, hold, inherit, latch on to, make, obtain, perceive, pick up, pocket, procure, pull, pull down, reap, redeem, secure, seize, snag, take, take in, take possession, win
    Antonyms: deliver, donate, give, offer
  2. verb endure, sustain
    Synonyms: bear, be subjected to, encounter, experience, go through, meet with, suffer, undergo
  3. verb take in guest or member
    Synonyms: accept, accommodate, admit, allow entrance, bring in, entertain, greet, host, induct, initiate, install, introduce, invite, let in, let through, make comfortable, make welcome, meet, permit, roll out red carpet, shake hands, show in, take in, usher in, welcome
    Antonyms: turn away

Collocations

Idioms

  • be on the receiving end

    (عامیانه) 1- هدیه دریافت کردن، زیر بار منت بودن، مدیون بودن 2- هدف یا طعمه‌ی حمله یا تجاوز بودن 3- (ورزش) پاس گیری‌کردن، به‌عنوان گیرنده‌ی پاس عمل کردن

لغات هم‌خانواده receive

ارجاع به لغت receive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «receive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/receive

لغات نزدیک receive

پیشنهاد بهبود معانی