گذشتهی ساده:
greetedشکل سوم:
greetedسومشخص مفرد:
greetsوجه وصفی حال:
greetingسلام کردن، درود گفتن، خوشامد گفتن، احوالپرسی کردن، به استقبال رفتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
They greeted her at the door.
جلوی در با او احوالپرسی کردند.
I wish to greet them personally.
دلم میخواهد شخصاً به آنها خوشامد بگویم.
His speech was greeted with the audience's cheers.
صحبت او با هلهلهی حضار مواجه شد.
The enemy was greeted with a shower of bullets.
دشمن با رگباری از گلوله استقبال شد.
The sound of laughter greeted his ears.
صدای خنده به گوشش خورد.
They greeted him with open arms.
با آغوش باز او را پذیرفتند.
(اسکاتلند) گریه کردن، تأسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن، مویه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «greet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/greet