فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Greet

ɡriːt ɡriːt

گذشته‌ی ساده:

greeted

شکل سوم:

greeted

سوم‌شخص مفرد:

greets

وجه وصفی حال:

greeting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1

سلام کردن، درود گفتن، خوشامد گفتن، احوال‌پرسی کردن، به استقبال رفتن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

They greeted her at the door.

جلوی در با او احوال‌پرسی کردند.

I wish to greet them personally.

دلم می‌خواهد شخصاً به آن‌ها خوشامد بگویم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

His speech was greeted with the audience's cheers.

صحبت او با هلهله‌ی حضار مواجه شد.

The enemy was greeted with a shower of bullets.

دشمن با رگباری از گلوله استقبال شد.

The sound of laughter greeted his ears.

صدای خنده به گوشش خورد.

They greeted him with open arms.

با آغوش باز او را پذیرفتند.

verb - intransitive

(اسکاتلند) گریه کردن، تأسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن، مویه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد greet

  1. verb welcome
    Synonyms:
    acknowledge recognize receive address meet salute hail approach attend say hello say hi speak to nod bow shake hands embrace extend one’s hand exchange greetings compliment pay respects move to stop accost shoulder usher in herald roll out the red carpet curtsy tip one’s hat salaam flag call to whistle for high-five highball
    Antonyms:
    say goodbye say farewell

ارجاع به لغت greet

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «greet» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/greet

لغات نزدیک greet

پیشنهاد بهبود معانی