آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Hail

    heɪl heɪl

    گذشته‌ی ساده:

    hailed

    شکل سوم:

    hailed

    سوم‌شخص مفرد:

    hails

    وجه وصفی حال:

    hailing

    معنی hail | جمله با hail

    noun uncountable C2

    تگرگ (قطره‌های یخ‌بسته‌ی باران که از آسمان به پایین می‌ریزد)

    The hail damaged the blossoms.

    تگرگ به شکوفه‌ها صدمه زد.

    The hail covered the ground.

    تگرگ زمین را پوشاند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The sound of hail hitting the roofs and windows was deafening.

    صدای تگرگ که به پشت‌بام ها و پنجره‌ها می‌خورد، کرکننده بود.

    noun

    مجازی رگبار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    a hail of bullets

    رگباری از گلوله

    The hail of criticism from the media was unexpected and difficult to handle.

    رگبار انتقاد رسانه‌ها غیرمنتظره و رسیدگی به آن دشوار بود.

    verb - transitive formal C2

    صدا زدن، صدا کردن (تاکسی و شخص) (به منظور جلب توجه)

    Please hail the taxi.

    لطفاً تاکسی را صدا بزنید.

    The police officer hailed the suspect.

    افسر پلیس مظنون را صدا کرد.

    verb - intransitive C2

    تگرگ باریدن، تگرگ آمدن

    For a while it hailed, then it turned into rain.

    تا مدتی تگرگ آمد؛ سپس تبدیل به باران شد.

    It rarely hails in this part of the country.

    به‌ندرت در این بخش از کشور تگرگ می‌بارد.

    verb - transitive

    گرامی داشتن، تکریم کردن، بزرگ داشتن، ادای احترام کردن (به عنوان)

    His discoveries were hailed as great strides in medicine.

    کشفیات او به‌ عنوان قدم‌های بزرگی در علم پزشکی بزرگ داشته شد.

    Critics hailed the director's latest film.

    منتقدان تازه‌ترین فیلم این کارگردان را تکریم کردند.

    verb - intransitive

    مجازی باریدن، سرازیر شدن

    Insults continued to hail from the opposing fans.

    از سوی هواداران حریف همچنان توهین می‌بارید.

    As the controversy grew, accusations began to hail from all sides.

    با افزایش اختلافات، اتهامات از همه طرف‌ها سرازیر شد.

    verb - transitive

    نامیدن، خواندن (از روی قدرشناسی یا تهنیت)

    They hailed him their leader.

    او را رهبر خویش نامیدند.

    The coach hailed John as the team's new captain.

    مربی جان را کاپیتان جدید تیم خواند.

    verb - intransitive

    استقبال کردن (از کشتی در حال عبور)

    As we sailed closer to shore, we could hear the locals hailing us from the dock.

    وقتی به ساحل نزدیک‌تر می‌شدیم، می‌توانستیم صدای اهالی محلی را از اسکله بشنویم که از ما استقبال می‌کردند.

    The sailors would hail passing ships.

    ملوانان از کشتی‌های عبوری استقبال می‌کردند.

    interjection

    درود بر ...، سلام بر ...

    hail Mary

    درود بر مریم (مادر عیسی)

    Hail, Caesar!

    سلام بر قیصر!

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hail

    1. noun torrent
      Synonyms:
      storm shower rain barrage volley hailstorm pelting broadside salvo bombardment cannonade
    1. verb call to, yell for
      Synonyms:
      shout holler yell for greet signal flag address speak to welcome hallo salute flag down wave down sing out yoo-hoo whistle for whistle down yawp accost shoulder
      Antonyms:
      whisper
    1. verb honor, salute
      Synonyms:
      praise acclaim commend recognize compliment welcome acknowledge applaud cheer greet glorify exalt salute recommend root for hear it for kudize
      Antonyms:
      dishonor disparage slight disdain
    1. verb come from; originate
      Synonyms:
      begin originate be born in be a native of claim as birthplace
    1. verb rain down on
      Synonyms:
      shower pelt batter beat down upon bombard barrage volley storm
      Antonyms:
      drip dribble

    Phrasal verbs

    hail from

    زاده‌ی محل به‌خصوصی بودن

    Collocations

    within hailing distance

    در فاصله‌ی قابل‌شنیدن

    Idioms

    hail fellow well met (or hail-fellow)

    معاشرتی و مهربان (به ویژه به طور سطحی)

    سوال‌های رایج hail

    گذشته‌ی ساده hail چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده hail در زبان انگلیسی hailed است.

    شکل سوم hail چی میشه؟

    شکل سوم hail در زبان انگلیسی hailed است.

    وجه وصفی حال hail چی میشه؟

    وجه وصفی حال hail در زبان انگلیسی hailing است.

    سوم‌شخص مفرد hail چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد hail در زبان انگلیسی hails است.

    ارجاع به لغت hail

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hail

    لغات نزدیک hail

    • - haik
    • - haiku
    • - hail
    • - hail a taxi
    • - hail columbia
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.