گذشتهی ساده:
volleyedشکل سوم:
volleyedسومشخص مفرد:
volleysوجه وصفی حال:
volleyingشکل جمع:
volleysشلیک، رگبار، تیرباران، شلیک بطور دسته جمعی، باران، شلیک پی در پی
a volley of bullets
رگباری از گلوله
a volley of questions by the reporters
رگبار پرسشهای خبرنگاران
a volley of curses
بارانی از فحش
ضربه به توپ در هوا قبل از اینکه به زمین بخورد، تبادل مکرر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She returned the volley with a powerful stroke to win the game.
او توپ را با یک ضربه محکم برگشت داد تا برنده بازی شود.
توپ را در هوا زدن، شلیک کردن، به صورت رگبار فرستادن، (مکررا) توپ را رد و بدل کردن
The driver then volleyed us a string of curses.
سپس راننده رگباری از ناسزا نثارمان کرد.
پشت سر هم شلیک شدن، به صورت رگبار آمدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «volley» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/volley