با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Volley

ˈvɑːli ˈvɒli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    volleyed
  • شکل سوم:

    volleyed
  • سوم‌شخص مفرد:

    volleys
  • وجه وصفی حال:

    volleying
  • شکل جمع:

    volleys

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
شلیک، رگبار، تیرباران، شلیک بطور دسته جمعی، باران، شلیک پی در پی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a volley of bullets
- رگباری از گلوله
- a volley of questions by the reporters
- رگبار پرسش‌های خبرنگاران
- a volley of curses
- بارانی از فحش
noun countable
ضربه به توپ در هوا قبل از اینکه به زمین بخورد، تبادل مکرر
- She returned the volley with a powerful stroke to win the game.
- او توپ را با یک ضربه محکم برگشت داد تا برنده بازی شود.
verb - transitive
توپ را در هوا زدن، شلیک کردن، به صورت رگبار فرستادن، (مکررا) توپ را رد و بدل کردن
- The driver then volleyed us a string of curses.
- سپس راننده رگباری از ناسزا نثارمان کرد.
verb - intransitive
پشت سر هم شلیک شدن، به صورت رگبار آمدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد volley

  1. noun barrage
    Synonyms: battery, bombardment, burst, cannonade, crossfire, enfilade, firing, fussilade, gunfire, hail, round, salvo, shelling, shower, storm

ارجاع به لغت volley

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «volley» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/volley

لغات نزدیک volley

پیشنهاد بهبود معانی