فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Salvo

ˈsælvoʊ ˈsælvəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
شلیک توپ برای ادای احترام، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، شلیک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Our shore batteries fired several salvos at the enemy fleet.
- توپ‌های ساحلی ما چندین بار به‌سوی ناوگان دشمن شلیک هماهنگ کردند.
- When his body was lowered into the grave, I heard three loud salvos.
- وقتی جسد او را در قبر می‌گذاشتند صدای سه رگبار بلند را شنیدم.
- The prime minister was greeted by a salvo of protests.
- با رگباری از اعتراض از نخست‌وزیر استقبال شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد salvo

  1. noun a concentrated outpouring, as of missiles, words, or blows
    Synonyms:
    burst outburst storm shower hail volley barrage bombardment gunfire fusillade cannonade reservation
  1. noun a formal token of appreciation and admiration for a person's high achievements
    Synonyms:
    tribute testimonial salute

ارجاع به لغت salvo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salvo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/salvo

لغات نزدیک salvo

پیشنهاد بهبود معانی