آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Salvo

ˈsælvoʊ ˈsælvəʊ

معنی salvo | جمله با salvo

noun

شلیک توپ برای ادای احترام، توپ سلام، اظهار احساسات شدید، شلیک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Our shore batteries fired several salvos at the enemy fleet.

توپ‌های ساحلی ما چندین بار به‌سوی ناوگان دشمن شلیک هماهنگ کردند.

When his body was lowered into the grave, I heard three loud salvos.

وقتی جسد او را در قبر می‌گذاشتند صدای سه رگبار بلند را شنیدم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The prime minister was greeted by a salvo of protests.

با رگباری از اعتراض از نخست‌وزیر استقبال شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد salvo

  1. noun a concentrated outpouring, as of missiles, words, or blows
  1. noun a formal token of appreciation and admiration for a person's high achievements

ارجاع به لغت salvo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «salvo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/salvo

لغات نزدیک salvo

پیشنهاد بهبود معانی