شکل جمع:
testimonialsگواهی، شهادت، تصدیقنامه، رضایتنامه، توصیفنامه، تعریفوتمجید، مدحنامه
The speech was a heartfelt testimonial to the teacher’s dedication.
آن سخنرانی، بیانیهای صمیمی در تمجید از فداکاری آن معلم بود.
Many testimonials to her honesty were submitted to the board.
توصیهنامههای زیادی دربارهی صداقت او به هیئتمدیره ارائه شد.
He received a glowing testimonial from his former employer.
او رضایتنامهای درخشان از کارفرمای سابق خود دریافت کرد.
انگلیسی بریتانیایی بازی تجلیل، مسابقهی افتخاری، بازی بزرگداشت (مسابقهای افتخاری برای جمع کردن پول برای شخصی معروف)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The testimonial raised funds for local charities and celebrated his career.
بازی بزرگداشت هم برای خیریه پول جمع کرد و هم از دوران حرفهای او تجلیل کرد.
A testimonial was held to honor the goalkeeper’s 20-year service.
مسابقهای افتخاری برای تجلیل از ۲۰ سال خدمت دروازهبان برگزار شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «testimonial» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/testimonial