آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Credential

krəˈdent͡ʃl̩ krəˈdenʃl̩

معنی credential | جمله با credential

noun adjective

استوار‌نامه، گواهی‌نامه، اعتبار‌نامه، اختیار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The new ambassador submitted his credentials.

سفیر جدید استوار‌نامه‌ی خود را تقدیم کرد.

It is hard to evaluate the credentials of foreign students.

ارزشیابی مدارک دانشجویان خارجی دشوار است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her credentials as an attorney are unmatched.

صلاحیت او به‌عنوان وکیل دادگستری بی‌نظیر است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد credential

  1. noun a document attesting to the truth of certain stated facts

ارجاع به لغت credential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «credential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/credential

لغات نزدیک credential

پیشنهاد بهبود معانی