فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Credential

krəˈdent͡ʃl̩ krəˈdenʃl̩

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective

استوار‌نامه، گواهی‌نامه، اعتبار‌نامه، اختیار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The new ambassador submitted his credentials.

سفیر جدید استوار‌نامه‌ی خود را تقدیم کرد.

It is hard to evaluate the credentials of foreign students.

ارزشیابی مدارک دانشجویان خارجی دشوار است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her credentials as an attorney are unmatched.

صلاحیت او به‌عنوان وکیل دادگستری بی‌نظیر است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد credential

  1. noun a document attesting to the truth of certain stated facts
    Synonyms:
    certificate certification credentials

ارجاع به لغت credential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «credential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/credential

لغات نزدیک credential

پیشنهاد بهبود معانی