گواه
This pyramid stand as a testament to the ingenuity of ancient Egyptians.
این هرم گواه تبحر مصریان باستان است.
His success in business was a testament to his hard work and determination.
موفقیت او در کسبوکار گواهی بر تلاش و ارادهی او بود.
وصیت (عمل)، وصیتنامه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lawyer read out the deceased's last testament to the family members.
وکیل در جمع خانواده مفاد وصیتنامهی متوفی را قرائت کرد.
Based on Susan testament, she appointed her son as the executor of her estate.
طبق وصیت سوزان، او پسرش را بهعنوان وصی داراییاش منصوب کرد.
دین عهد (یکی از دو بخش اصلی کتاب مقدس) (با T بزرگ)
the Old Testament
عهد عتیق
the New Testament
عهد جدید
قدیمی عهد (میان خداوند و نسل بشر)
The holy scripture is a testament of God's covenant with humanity.
کتاب مقدس گواهی بر عهد خدا با بشریت است.
our faith in God's testament
ایمان ما به عهد خدا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «testament» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/testament