امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Instrument

ˈɪnstrəmənt ˈɪnstrəmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    instruments

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
آلت، اسباب، ادوات، وسیله، آلت دست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- string instruments
- سازهای زهی
- A flute is a wind instrument.
- فلوت یک ساز بادی است.
- The university is an instrument for the dissemination of learning.
- دانشگاه وسیله‌ای برای اشاعه دانش است.
- He has become an instrument of his uncle.
- او آلت دست عمویش شده است.
- He turned the party into an instrument of personal power.
- او حزب را تبدیل به وسیله‌ی قدرت شخصی خود کرد.
- instruments of torture
- آلات شکنجه
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
حقوق سند، قباله، قرارداد، مدرک قانونی، (بازرگانی و امور مالی) حواله‌ی کتبی، دستور پرداخت، دستاویز
- He signed the instrument of sale.
- او سند فروش را امضا کرد.
- negotiable instruments
- اوراق قابل خریدوفروش
noun
دستگاه مهار، دستگاه سویاب، دستگاه جایاب، دستگاه هدایت
- navigational instruments
- دستگاه‌های ناوبری
noun
ابزار (به ویژه برای کارهای حساس یا کارهای علمی و هنری)، کارافزار، (به ویژه در هواپیما و موشک و غیره)
- surgical instruments
- ابزار جراحی
- a missile's sensitive instruments
- دستگاه‌های حساس موشک
- mechanical instruments
- ابزار مکانیکی
verb - transitive
دارای وسیله یا ابزار یا ساز (و غیره) کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد instrument

  1. noun tool, implement
    Synonyms: apparatus, appliance, contraption, contrivance, device, doodad, equipment, gadget, gear, gizmo, machine, machinery, mechanism, paraphernalia, tackle, utensil
  2. noun means, agent
    Synonyms: agency, channel, factor, force, instrumentality, material, mechanism, medium, ministry, organ, vehicle, wherewithal
    Antonyms: end

ارجاع به لغت instrument

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «instrument» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/instrument

لغات نزدیک instrument

پیشنهاد بهبود معانی