با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Utensil

juːˈtensl juːˈtensl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    utensils

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
لوازم آشپزخانه، وسایل، اسباب، ظروف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- cooking utensils
- وسائل پخت و پز
- farming utensils
- ابزار کشاورزی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد utensil

  1. noun tool, usually for eating
    Synonyms: apparatus, appliance, contrivance, convenience, device, equipment, fork, gadget, implement, instrument, knife, silverware, spoon, tableware, ware

ارجاع به لغت utensil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «utensil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/utensil

لغات نزدیک utensil

پیشنهاد بهبود معانی