امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Equipment

ɪˈkwɪpmənt ɪˈkwɪpmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1
تجهیزات، وسایل، لوازم، سازوبرگ، تدارکات، اسباب، ابزار، وسیله

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the building and equipment of the library
- ساختمان و تجهیزات کتابخانه
- sport equipment
- وسایل ورزشی
- military equipment
- تجهیزات نظامی
- a hospital with modern equipment
- بیمارستانی با تجهیزات نوین
noun uncountable
دانش، توانایی، قدرت (استعدادها و توانایی‌های فردی)
- They don't seem to have the intellectual equipment for the task.
- به نظر نمی‌رسد که توانایی فکری این کار را داشته باشند.
- His equipment of empathy and understanding makes him a great listener and a trusted friend.
- توانایی همدلی و درک او از او شنونده‌ای عالی و دوستی قابل اعتماد می‌سازد.
noun uncountable
آماده‌سازی، مجهزسازی، تجهیز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد equipment

  1. noun supplies, gear for activity
    Synonyms: accessories, accompaniments, accouterments, apparatus, appliances, appurtenances, articles, attachments, baggage, belongings, contraptions, contrivances, devices, equipage, facilities, fittings, fixtures, furnishings, furniture, gadgets, habiliments, impedimenta, kit and kaboodle, machinery, material, materiel, miscellaneous, outfit, paraphernalia, provisioning, provisions, rig, setup, shebang, stock, store, stuff, tackle, things, tools, trappings, traps, utensils

Collocations

لغات هم‌خانواده equipment

ارجاع به لغت equipment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «equipment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/equipment

لغات نزدیک equipment

پیشنهاد بهبود معانی