امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Traps

træps trɑ:ps
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

plural preposition B2
سفر بار و بنه (شخصی) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- She always keeps her keys in her traps.
- همیشه کلیدهای خود را در بار و بنه‌اش نگه می‌دارد.
- Don't forget to grab your traps before you leave.
- یادت نره قبل از رفتن بار و بنه‌ات رو برداری.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد traps

  1. verb Catch in or as if in a trap
    Synonyms:
    catches snares fools webs trammels entraps ensnares immobilizes tricks seduces pits nets nails tangles maneuvers lures inveigles hazards confines ambushes decoys corners confounds captures cages enmeshes baits bags incarcerates pins
  1. verb Trick
    Synonyms:
    catches
    Antonyms:
    releases

ارجاع به لغت traps

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «traps» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/traps

لغات نزدیک traps

پیشنهاد بهبود معانی