با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Traps

træps trɑ:ps
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

plural preposition B2
سفر بار و بنه (شخصی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She always keeps her keys in her traps.
- همیشه کلیدهای خود را در بار و بنه‌اش نگه می‌دارد.
- Don't forget to grab your traps before you leave.
- یادت نره قبل از رفتن بار و بنه‌ات رو برداری.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد traps

  1. verb Catch in or as if in a trap
    Synonyms: catches, snares, fools, webs, trammels, entraps, ensnares, immobilizes, tricks, seduces, pits, nets, nails, tangles, maneuvers, lures, inveigles, hazards, confines, ambushes, decoys, corners, confounds, captures, cages, enmeshes, baits, bags, incarcerates, pins
  2. verb Trick
    Synonyms: catches
    Antonyms: releases

ارجاع به لغت traps

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «traps» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/traps

لغات نزدیک traps

پیشنهاد بهبود معانی